درباره کتاب از خداحافظی
داستان زندگی نسرین مولا داستان آتش گرفتن و از خاکستر برخاستن است. چون ققنوسی که زیباترین آوازش را در زمان آغازی نوین سر میدهد و در پروبال گرفتنی دوباره خاکستر از تن زدوده و رنگینکمانی از زیباترین رنگهای هستی را به حیاتش میبخشد، “جاودانگی”. مگر نه اینکه وقتی روایتگری قصهاش را مینویسد با ثبت کلمات نامش را جاودانه میکند؟

درباره نویسنده
نسرین مولا دهم فروردین ۱۳۳۸ در شیراز به دنیا آمد. از کودکی مدام در خلوت یا با دوستانش، در خیال شخصیتهای گوناگون برای افراد میساخت و به همبازیهایش نقش میداد تا با هم بازی کنند. با شروع دوران دبیرستان به تئاتر و شعر علاقمند شد. تا جایی که فروغ فرخزاد، سهراب سپهری به دنیای او رنگ دیگری دادند و در زندگی او ماندگار شدند. خواندن مداوم کتابهایی از نویسندههای خوب و بزرگ ایرانی و خارجی بزرگترین لذت هر روزهی زندگی او شدند. در چهل و پنج سالگی به کلاس نویسندگی غزل سرای معروف پیرایه یغمایی رفت و مورد تشویق او برای نوشتن داستان و سرودن شعر به طور جدی شد. در کلاس وی با معرفی و توصیهی خواندن کتاب "شازده احتجاب" هوشنگ گلشیری، به سوررئال علاقه خاصی پیدا کرد و شیفتهی این سبک و همچنین نوشتههای نمادین شد. داستانهای "منیر و ماه و مراد" مشقهایی از این دستاند. بعضی از داستانهای کوتاه و شعرهایش در روزنامههای فارسی زبان در سیدنی و تورنتو به چاپ رسیدند. اما اولین کتابش به نام "ترمه رنگی مادر بزرگ" توسط نشر "چهره مهر" به چاپ رسید. کتاب منیر و ماه و مراد نیز که در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید، اثر دیگر این نویسنده است که در نشر چهره مهر منتشر شده است.
فرزانه –
دو کتاب دیگر هم از این نویسنده خوانده بودم که هر دو سوررئال بودند . به واقع انتظار نداشتم کسی که سوررئال می نویسد اینقدر رئال را روان و جذاب بنویسد. کتاب آنقدر جذاب بود و تعلیق داشت که تمام مدت توی کیفم بود تا در اتوبوس و محل کار هم از فرصت ها برای خواندنش استفاده کنم. بابت چاپ این کتاب بسیار ممنونم.