من فقط یک آدم تشنه بودم
انتخاب سوژههای داستانهای کتاب «من فقط یک آدم تشنه بودم» شجاعانه و پرداختشان گاه بینقص و پر از شهامت است بهخصوص زمانی که نویسنده تابوشکنیهای راوی را در پیچ و خم کلمات پنهان میکند، تشنگی یک دختر جوان که از تجربه عشق به ناکامی و بیتفاوتی میرسد.
راوی که گاه بیرحمانه خود و ظاهرش را با نگاه پوپولیستی جامعه قضاوت میکند، میگرید، بلند میشود، راه میرود و دامنههای کوه را به سمت قله میپیماید. نمیهراسد از اینکه در قالب یک خدمتکار خانه عشق بورزد و بدیمنی این کشش ناخواسته را با خود تا مرگ یدک بکشد.
داستانهای کتاب «من فقط یک آدم تشنه بودم» علاوه بر رعایت اصول و فرم، فضاسازی در جغرافیایی آشنا، ابعادی پنهان از خواستههای بشری را به قصه میکشاند و بیشک این کتاب آغازی زیبا برای این نویسنده جوان است.
سخن ناشر
عارفه سلیمانی نویسنده کتاب «من فقط یک آدم تشنه بودم» را سالهاست میشناسم. او نمونه یک انسان کوشاست که از گفتن نمیدانمها نهراسید و بسیار خواند و بسیار نوشت.
یک روز هم خواست به عنوان یک نویسنده رسمی نقطه شروعی داشته باشد که نشر چهره مهر برای به تحقق پیوستن خواسته او پشتش ایستاد چرا که به عنوان یک نویسنده و ناشر آرزومند این رخداد برای هر نویسنده جوان است.
تا کی نویسنده باید در انزوای خویش بنویسد و تا کی باید داستانش را برای تعداد محدودی از اهالی انجمنهای داستان بخواند و در یک چرخه با سلایق محدود ادبی و نقدهای حرفهای بایستد.
وقتی نویسندهای شجاعت به خرج میدهد و داستانهایش را منتشر میکند محدودیت خوانندگانش را درهم میشکند کتاب دست به دست میشود به فروش میرسد و افراد بیشتری نویسنده و جهان داستانی او را خواهند شناخت و خوانندگان بیشتری داستانهای او را خواهند خواند.
برای همین وقتی عارفه سلیمانی تصمیم گرفت حاصل سالها ممارستش را در نوشتن در مجموعهای منتشر کند نشر چهره مهر از او حمایت کرد.
فهرست مطالب
- من فقط یک آدم تشنه بودم
- خانههای خالی
- یکتا
- به من نگاه کن
- آینهی دق
- رانده و مانده
- آقاجان
- زخم
درباره نویسنده:
عارفه سلیمانی متولد ششم بهمن ۷۲ در آستانه اشرفیه است. پدر و مادر ایشان اصالتا اهل دهستان لفمجان از توابع لاهیجان میباشد. سرتاسر زندگی وی در لاهیجان گذشت و مدرک کاردانی نرم افزار را از دانشکده اندیشمند لاهیجان گرفت. همچنین وی فارغالتحصیل کانون زبان ایران، شعبهی لاهیجان میباشد. شوق خواندن را پدرش در او بیدار کرد. او اولین دستنوشته خود را در حضور کادر و دانش آموزان دبیرستان سما لاهیجان به اجرا گذاشت که با موفقیت مواجه شد؛ وی از ادامهی تحصیل در مقطع لیسانس انصراف داد و حدود ۵ سال در انزوا و کتابخوانی به طور جدی سپری شد. آشنایی او با اعضای انجمن داستان نجدی لاهیجان موجب شد به نوشتن تشویق شود. وی میگوید: «نوشتههایم در غالب اوقات اثراتی کال و نارس بودند. لذا فن و تکنیک داستاننویسی را از اعضای محترم انجمن دریافتم و با توجه به غرایز و علائقم توانستم در درک مفاهیم سریع عمل کنم. سپس با همکاری نشر چهره مهر، توانستم کتابی چاپ کنم. به قول شاعرهی توانمند ایرانی در آغاز دوست داشتن هستم، اما پایان راه ناپیداست. من دگر به پایان نمیاندیشم که همین دوست داشتن زیباست.»
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.