نویسنده کتاب پرفروش «از خداحافظی» زخمهای عمیق زندگیام را باز شکافتم نسرین مولا ، نویسنده کتاب «از خداحافظی» گفت: برای نگارش این رمان زخمهای عمیق زندگیام را دوباره از نو شکافتم. سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، تازهترین اثر داستانی نسرین مولا با عنوان «از خداحافظی» که به همت نشر چهره مهر به بازار کتاب راه یافت، سه هفته پس از انتشار به چاپ دوم رسید. به این بهانه با نویسنده این کتاب به گفتوگو نشستهایم که در ادامه میخوانید: به تازگی رمان «از خداحافظی» از شما به چاپ رسیده که البته چاپ دوم آن در راه است، ابتدا درباره...
تاملی بر نشست ادبی سیدنی استرالیا پرونده ادبی نسرین مولا کانون فرهنگی اکنون
تاملی بر نشست ۴ جولای:
در این نوشته تنها به پارهای از اتفاقات نشست دیشب و برداشت شخصیام از سه داستان خانم مولا پرداختهام. خانم مولا زنی است میانهسال، مهربان و از اهالی شیراز که نوشتن جدی را تنها چند سال پیش شروع کردهاست. ترتیب ارائه سه داستان نخست بسیار هوشمندانه بود، هر چه پیشتر میرفتیم نه تنها داستانها جالبتر میشدند بلکه رشد نویسندگی و آفرینش ذهن خانم مولا هم نمایانتر میشد و اینجا من برداشت خودم را از این داستانها مینویسم:
ترمه رنگی مادربزرگ
ترمه رنگی مادربزرگ، اولین داستان چاپ شده خانم مولا در ابتدای نشست ارائه شد، داستانی صمیمی با لحنی خودمانی که برای ما ایرانیها حداقل مهاجرین نسل اول یادآور شنیدههایمان از روزگار قدیم بود.
منیر و ماه و مراد
اما داستان دوم زمانی نوشته شده که نویسنده در روزگار سختی بهسر میبرده، روزگاری که سختیها مثل عنکبوتی بالای سرش تار میتنیده، خانه را تاریک، سقف را کوتاه و نفس را تنگ میکرده.
در داستانی که بهشیوه سورئال نوشته شده ، راوی چشمها را از حدقه بیرون آورده و بهسختی در مشت میگیرد تا دیگر آن تارها را نبیند. اما چشمها از دستهایش رها میشوند و روی زمین میغلتند و باز به تارهای تاریک سقف خیره میشوند و…
هیمههای سوخته
و اما داستان سوم، هیمههای سوخته، من را به دوردستها برد. زنی به نام آتش، زیبا، سرکش، با لباسی سرخ، موهایی پر از جعد و گوشوارههایی پر از آویزه، میرقصد و میرقصد، پیچ و تاب میخورد و در حین رقصی مانند عبادت، عشقش را به معشوقش اعتراف میکند.
داشآکل
نحوه رقص آتش داستان فیلم” داش آکل” را بهیادم آورد و زنی خراباتی که برای داشآکل میرقصید. رقصی همانند رقص “آتش” در “هیمههای سوخته”.
یادم میآید در رادیو روزی شنیدم که مفسری میگفت: شهرزاد در فیلم داش آکل، فقط زن خراباتی نبود که برای داش آکل میرقصید، خود شهرزاد بود که برای بهروز وثوقی میرقصید و عشقش را به او ابراز میکرد.
خانم مولا گفت که “ایده این داستان را از یک تصویر گرفتم. در این تصویر گروهی دور آتشی گرد هم آمده بودند و آن آتش عجیب به هیأت زیبای زنی در حال رقص در آمده بود.”
شنیدن صحبت خانم مولا درباره آتش و رقص یادآور گوبلن قشنگی بود که مادرم در زمان جنگ میدوخت، نقش رقص زنی کولی در کنار آتش.
در طول بمبارانهای هوایی مادرم دائما میدوخت و میدوخت و با اضافه کردن رنگهای زیبا و نگینهای رنگی در پیراهن و میان موهای زن کولی تصویر را برای ما زنده میکرد.
مادر گاهی به من و گاهی به خواهرم میگفت که بعد از خودش آن گوبلن را به ما میدهد و از بازی زمانه این که من و خواهرم هر دو به راههای دور سفر کردیم.
آمریکای شمالی و اقیانوسیه و شاید تا حالا زن زیبای کولی در انباری زیر خروارها اسباب و اثاثیه هنوز دارد دور آتشی میرقصد.
خوشبختانه نشست مطبوع دیشب تکانهای بود که تصویر زن کولی را هر جا که هست، پیش من آورد و حس روزگار کودکی و نوجوانی را باز معنا بخشید.
ژیلا-ح
با تشکر صمیمانهام از کانون فرهنگی اکنون برای نشست ۴ ژولای و همچنین نوشتهی بسیار دلنشین ژیلای گرامی.
نسرین مولا
نگاه «ناهید مشایخی» به «از خداحافظی» نسرین مولا
از خداحافظی
نام سومین رمان بانوی فرهیخته ، “نسرین مولا ” میباشد که به مهاجرت و پیامدهای تلخ و شیرین آن میپردازد. زندگینامهای که بر اساس واقعیت با قلم شیوای نویسنده، به رشته تحریر درآمده است . داستان با شروع خوبش خواننده را با خود همراه میکند . در این اثر مثل آثار دیگر نویسنده ما با یک عشق بیسرانجام روبرو هستیم. زنی که برای یافتن فردائی بهتر به همراه خواهر و شوهر خواهر خود تصمیم به مهاجرت میگیرد و با چالشهای سختی روبرو میگردد که هرگز فکرش را نمیکرد .
آزار و خشونت ، بیپولی و تنگدستی ، اضطراب و افسردگی و خیانت از اهم عناصر آن هستند .
قهرمان داستان با شجاعت هر چه تمامتر همه این موانع را پشت سر میگذارد وبه زندگی ایدهآل خود که به قصد یافتنش سفر سراسر حادثه خود را شروع کرده بود، میرسد . از خداحافظی، داستانی است که دغدغه آن به چالش کشیدن بردگی عاطفی و خیانت از جنسی دگر است . همین مسئله باعث کشش و جاذبه داستان علیالخصوص پایان آن شده است . خواندن این کتاب را به همه عزیزان به خصوص آنانی که قصد مهاجرت دارند ، توصیه میکنم .
ناهید مشایخی
ناهید مشایخی در مورد کتابهای”ترمه رنگی مادربزرگ”و “منیر و ماه و مراد”نسرین مولا چه میگوید
ناهید مشایخی فرهنگی
دارای تحصیلات کارشناس ارشد حقوق اسلامی است. او نویسندگی را از سال ۱۳۸۳ با کتاب تفسیر ابیات عشق حافظ، که در “انتشارات آویژه” به چاپ رسید شروع کرد.
او همچنان، نویسنده رمان تاریخی “ویستا بانوی مینو سرشت ایران زمین” که در اسفند ۱۳۹۴ توسط ” نشر آرنا “منتشر شد میباشد( این کتاب حاصل سال ها مطالعه و تحقیق در زمینه ایران شناسی می باشد).
پس از آن ایشان؛ رمان “تیتیماه” را در اسفند ۱۳۹۶ توسط “نشر حدیث قلم” منتشر نمود. او برگزیده مقام برتر داستان کوتاه” نسیم مهرورزی” است که در کتابی با همین عنوان در سال ۱۳۹۷ چاپ شده و همچنین برگزیده فستیوال بینالمللی “داستان کوتاه فاخته” سال ۱۳۹۸ است.
“ناهید مشایخی” در مورد کتابهای “ترمهی رنگی مادر بزرگ” و “منیر و ماه و مراد” میگوید:
واقعا باید به نویسنده بهخاطر قلم زیبایش آفرین گفت. بهخصوص که خیلی شاعرمسلکانه مینویسد. کتاب “ترمه رنگی مادربزرگ” خیلی دوستداشتنی است. قوت و ضعف دارد اما داستانش خیلی جالب است هرچند از این شمه داستان عاشقانه که آخرش به سرانجام نمیرسد خیلی داریم اما بههرحال قشنگ است.
شاید اگر در طرح جلد بهجای پرندهها از پروانه استفاده میشد هماهنگی بیشتری با داستان داشت زیرا اوایل داستان با یک پروانه شروع و در آخر هم داستان با پروانه ختم شد.
اسم کتاب
انتخاب اسم کتاب خیلی خوب و قشنگ بود. شروع داستان خوب بود، با یک دیالوگ شروع شده بود و در واقع دیالوگ اول داستان بهنوعی یک کشمکش که باید در کل داستان باشد را برجسته کرد. اینکه شخصی مسئلهای دارد که میخواهد آن را حل کند.
مکان با تعابیر خوب و نکاتی که نشاندهنده زمان رخ دادن آن است؛ بخوبی توسط دو نفر راوی اصلی داستان بازگو شده که این یکی از نکات قوت داستان است. داستان دو راوی دارد که هر کدام به زبان خودشان، خاطرهی واحدی را تعریف میکنند و چون داستان به یک جا ختم میشود، خیلی جالب است.
این کتاب حتی میتوانست به صورت چندین داستان کوتاه بازگو شود که در انتها به یک ماجرا ختم بشود. وجود پروانهی سفید، تم شاعرانهای به کتاب داده بود. اول و روال ادامه خیلی خوب بود، قلم نویسنده بسیار شیوا و رساست.
شاید اگر روی اوج داستان بیشتر کار میشد، داستان بهتر هم میشد. اما ضمن تبریک به نویسنده باید بگویم در مجموع عالی بود و با توجه به اینکه هر اثری ممکن است دارای کاستیهایی هم باشد خیلی کوتاه به آن نکات اشاره میکنم.
دیالوگها
به راحتی از دیالوگها پایان داستان را حدس زدم. بعضی از جملات میتوانست حذف شود تا خواننده همچنان حدس نزند که پایان داستان چطور تمام میشود و احیانا باعث بیحوصلگی نشود. پایان داستان هم مشخص نمیشد. دیگر اینکه مهربانو از چیزی گریه میکند که مربوط به رسیدن به آرزوهایش است، آرزوهایش آنقدر دستنیافتنی نیست که کسی بخواهد به خاطرش اینقدر بیتابی و گریه کند. اما اینجا بیتابی زیاد مهربانو به دلیل نداشتن خانه و بچهدار نشدن اوست که شخصیت داستان را برای من غیرقابللمستر کرده بود ولی بههرحال و در مجموع خیلی عالی بود.
کتاب دوم نسرین مولا اسمی بسیار قشنگ دارد “منیر و ماه و مراد”.
خیلی جالب است و قلمفرسایی نویسنده خیلی عالی است. در دید من این کتاب زیباتر از کتاب اول است و موضوعات جدید و جالبی را در داستانهایش دارد.
بخش اول منیر و ماه دوستداشتنیست. اما ایکاش روی داستان آینهها، بیشتر کار میشد و این مجموعه تا آخر کتاب ادامه پیدا میکرد و داستان پستمدرن ِخوبی میشد. در این قسمت به خوبی میشد واگویههای درونی نویسنده را دید. قسمت دوم کتاب که کاملا مشخص است، واگویههای نویسنده مشخص و بسیار جالب.
داستان هیمههای سوخته که درواقع یک داستان کوتاه است را هم خیلی دوست داشتم و راحت میشد آن را به یک داستان بلند تبدیل کرد. منتظر کتابهای بیشتر از قلم نسرین مولا خواهم بود. خوشحالم با نویسنده توانمندی چون او آشنا شدم که یک ذهن حساس و شاعرانه دارد، چون قشنگ میتواند توصیف کند و خوب میتواند چیزهایی را که میبیند، بیان کند.
به صورت مشخص فکر میکنم؛ ایشان استعداد بالایی برای سُرایش شعر دارند. حتی فکر میکنم شعر هم میگوید. حتی ممکن است توان سرودن شعرش از داستاننویسیاش بیشتر باشد.
ناهید مشایخی بهار ۱۴۰۲